افسانه های کوچک چینی:
احمد شاملو ۲۱ داستان کوتاه چینی را ترجمه کرده و در کتابی با نام فوق به چاپ درآورده است ودر توضیح ابتدای کتابش چنین می نویسد:
در افسانه ی چینی مهم نکته یی است که به کنایه گفته می شود. هر افسانه حاوی اتفاقی کوچک است که فشرده می شود و در آخر به صورت نتیجه یی روشن می شکفد....
و حالا اولین افسانه:
۱- در انتظار خرگوش:
در قلمرو پادشاهی سونگ روزی روستایی مردی به هنگام کار در کشتزار خرگوشی را دید که هراسان از صدای پای او به شتاب تیری از پس بوته یی برجست به درختی گشن برخورد.گردنش بشکست و بر جای سرد شد.روستایی بی زحمت و رنجی روزی ِ نامنتظر را برداشت و با خود به خانه برد. از آن روز باز روستایی نادان هر بامداد به کشتزار رفته زیر درخت بر زمین می نشست و زانو در بغل می گرفت و انتظار می کشید. انتظار خرگوشی دیگر که از جایی برجسته با درخت اصابت کند و گردنش بشکند.خرگوش دیگری به چنگ روستایی نیامد. اما او خود دیری اسباب خنده ی مردم شد که در قلمرو پادشاهی سونگ می زیستند.
خطابه ی تدفین:
غافلان
هم سازند
تنها توفان
کودکان ناهمگون می زاید.
هم ساز
سایه سانانند....
:Layla
لیلا:
Saçların savrulur türkülerime
Deli rüzgar eser gecelerime
گیسوانت پریشان می شوند روی ترانه هایم
توفان دیوانه(سهمگین) می وزد بر شب هایم
Hüzünler dolar boş kadehime
Yüreğim tutuşur geceler boyo
اندوه ها پُر می شوند به پیاله ام
قلبم در طول شبانگاهان درگیر می شود.
Aman be Layla can Layla boş ver bu aşka
Lalalay lay;can Layla son ver bu aşka
امان لیلا؛ جانم لیلا؛ بی خیال این عشق شو
لالالای لای؛ جانم لیلا؛ به این عشق پایانی بده.
Çıkmaz sokaklarda kapına düştüm
Gölgem peşi sıra ayak seslarim
در کوچه های بن بست بر در خانه ات رسیدم
سایه ام در جلو؛ سپس صدای پاهایم
(من آن قدر با تمأنینه راه می رفتم تا تو را ببینم که سایه ام
جلوتر از من می رفت)
Yağmur altında ateşe düştüm
Savrulur başımda sevda külleri
در زیر باران در آتش افتادم
خاکستر عشق بر سرم ریخت.
Aman be Layla can Layla boş ver bu aşka
.Lalalay lay;can Layla son ver bu aşka
امان لیلا؛ جانم لیلا؛ بی خیال این عشق شو
لالالای لای؛ جانم لیلا؛ به این عشق پایانی بده.
Ahmet.Kaya