زرتشت(ع)

چراغ بیاورید!

هیچ واژه ای اینجا مهیا نیست.

دستم از دامن هر استعاره ای کوتاه است.

چراغ بیاورید!

میخواهم این رنج هایی را 

                        ذره

                        ذره

بسرایم

         و

           بمیرم.

آه...ملت بزرگ بی آزار!

شب است اینجا,

کدام کسی اهل راستی

و روشنایی و عشق است؟!

[ادامه مطلب]

ادامه نوشته

ورنا ام.کلی

دانه های برف جز شکننده ترین پدیده های طبیعت هستند,اما بنگر زمانی که به هم می چسبند,

چه کارهایی میتوانند انجام دهند.

پ ن:الان داره اینجا برف میاد هوراااا

درباره خویشتن خویش اندیشیدن وحشتناک است.

 اما این تنها راه صمیمانه کار است:

 اندیشیدن درباره ی خویشتن خویشم بدانگونه که هستم,

 اندیشیدن به جنبه های زشتم,

 اندیشیدن به جنبه های زیبایم,

 و در شگفت شدن از آنها.

 چه آغازی می تواند محکم تر و استوار تر از این باشد؟

 از چه چیزی می توانم رشد خود را آغاز کنم

 جز از خویشتن خویشم؟

ادامه نوشته

اولان هندریکس

تفکر راهبردی مثل دوش گرفتن است,

مدام باید انجامش دهید.

الاویلر ویلکا کس

در روی امواج تیره

خورشید را به چنگ بیاورید!ننالید.

زندگی دریای پرطوفانی است که در هر جایی ممکن است با امواج آن رو به رو شوید.

امواج را بشکافید و عبور کنید!بایستید!

جزر و مد را پشت سر بگذارید.

در ساحل دیگر آفتاب زیبایی خواهید دید.

از سعادت ها بحث کنید!دنیا به قدری پر اندوه است که احتیاجی به نگهداری غم خود ندارید

هیچ راهی به کلی سخت و صعب العبور نیست.

به جنبه های درست روشن نگاه کنید!

روحتان بر اثر کار مداوم,ناخشنودی و اندوه خسته شده است.

برای استراحت از درستی ها و روشنی ها بحث کنید...!


زرتشت(ع)

یتا اهو...!

درودت باد ای عشق,

ای بنفش!

-بهاره ی بی ریا!-

زبانم لال اگر بی نام تو

نامی,

اگر بی صدای تو

صدایی,

اگر بی جان تو جنبشی!

درودت باد ای نام من,

ای صدای من

ای جنبش من,

ای من تو

ای ماه,

ای سرود ما,

تنیده ی در تنم,

-وطنم!-

اوستا - یشت ها-رشن یشت- ترانه38-ص299

فریدون مشیری

/آزادی/

پشه ای در استکان آمد فرود

تا بنوشد آنچه واپس مانده بود

کودکی-ازشیطنت-بازی کنان,

بست با دستش دهان استکان!

پشه دیگر طعمه اش را لب نزد

جست تا از دام کودک وارهد

خشک لب می گشت,حیران,راه جو

زیر و بالا,بسته هر سو,راه او

روزنی می جست در دیوار و در 

تا به آزادی رسد بار دیگر

هر چه بر جهد و تکاپو می فروزد

راه بیرون رفتن از چاهش نبود

آنقدر کوبید بر دیوار سر

تا فرود افتاد خونین بال و پر

جان گرامی بود و آن نعمت لذیذ,

لیک آزادی گرامی تر,عزیز

ادامه نوشته

سهراب سپهری

آنگاه که غرور کسی را له می کنی

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری

آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی

آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری 

می خواهم بدانم دستانت را به سوی کدام آسمان دراز می کنی 

تا برای خوشبختی خودت

دعا کنی؟؟؟!!!

دکتر علی شریعتی

تنها فضیلتی که انسان بر همه ی موجودات عالم دارد,

اراده ی اوست.

یعنی تنها موجودی است که می تواند برخلاف حتی

سرشت غریزی اش عمل کند.

انسان-انسان و اسلام,ص23

ویکتور هوگو

خوش بخت کسی است که به یکی

 از این دو چیز دسترسی داشته باشد

یا کتاب های خوب

یا دوستانی که اهل کتاب باشند.

",دکتر علی شریعتی,"

آری!کارم سخت است و دردم سخت و از 

هرچه شیرینی و شادی و بازی است محروم,

اما...این بس می فهمم!خوب است...

احمق نیستم.

"گفتگوهای تنهایی-بخش اول,ص13"

روز عرفه

پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :

أعظَمُ أهلِ عَرَفاتٍ جُرما مِنِ انصَرَفَ و هُوَ يَظُنُّ أنَّهُ لَن يُغفَرَ لَهُ ؛ ‏

پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :

گناه كارترين فرد در عرفات كسى است كه از آن‏جا باز گردد در حالى كه گمان مى‏برد آمرزيده نخواهد شد .

*التماس دعا* 


ویلیام شکسپیر

اگر تمام شب را برای دیدن خورشید گریه کنی,

لذت دیدن ستاره ها را از دست می دهی.

بزرگداشت حافظ

گفتم که لبت گفت لبم آب حیات

گفتم دهنت گفت زهی حب نبات

گفتم سخن تو گفت که حافظ حقا 

شادی همه لطیفه گویان صلوات

احمد شاملو

"رود"

خویشتن را به بستر تقدیر سپردن

و با هر سنگریزه

رازی به نا رضائی گفتن

زمزمه رود چه شیرین است!

از تیزه های غرور خویشتن فرود آمدن

و از دلپاکی های سرفراز انزوا به زیر افتادن

با فریادی از وحشت هر سقوط 

غرش آبشاران چه شکوهمند است!

و هم چنان در شیب شیار فروتر نشستن

و با هر خر سنگ

به جدالی بر خاستن.

چه حماسه ای است رود,چه حماسه ای است!

./دکتر علی شریعتی/.

من به دانستن از تو نیازمندم.

دریغ مکن,بگو 

هر لحظه کجایی,چه می کنی؟تا بدانم آن

لحظه کجا باشم,چه کنم.

خود سازی انقلابی-آزادی,خجسته آزادی,ص 130

شریعتی

هیچ کس خبر ندارد که در پنهانی های روح من,

چه التهاب ها به بند کشیده شده است,چه

گریستن ها در قلبم عقده کرده است,

پیش تو چنین احساسی نمی کنم.

زرتشت(ع)

شریفترین دلها دلی است که اندیشه ی آزار کسی در آن نباشد.

تولد سهراب

هشت کتاب سهراب رو بر داشتم

این قسمت از شعر شاسوسا  :

کنار مشتی خاک

در دور دست خودم,تنها,نشسته ام.

برگ ها روی احساسم می لغزند.

آمد.

تولدت مبارک

من واقعا عاشق شعرای سهرابم

"دکتر علی شریعتی"

هوا چیست؟

کسی اورا نمی بیند,همه جا هست,

وبرای زنده ماندن در آن,دم می زنند.

هوا اگر تندبادی طوفانی شود و صفیر زنان

و خشمگین بوزد,به چشم می آید,غبار آلوده

می شود,چشم ها و زلف ها و آرامش خلایق را

آشفته می سازد...هوا باش نه باد...تند باد همه جا

نیست...در طوفان دم زدن دشوار است.

گفتگوهای تنهایی-بخش اول,ص 371