Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

سودای بتان: حافظ



روزگاری ست که سودای بتان دین من است

غم این کــــار نشــــاط دل غمگین من است

دیدن روی تو را دیده ی جان بین باید

وین کجا مرتبه ی چشم جهان بین من است

یار من باش که زیب فلک و زینت دهر

از مه روی تو و اشک چو پروین من است

تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن داد

خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار

کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است

یارب آن کعبه ی مقصود تماشاگه کیست

که مغیلان طریقش گل و نسرین من است

واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش

زانکه منزلگه سلطان دل مسکین من است

حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان

که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است.