Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

درمان مبادا بی شما: مولوی



درد ما را در جهان درمان مبادا بی شما


مرگ بادا بی شما و جان مبادا بی شما


سینه های عاشقان جز از شما روشن مباد


گلبن جان های ما خندان مبادا بی شما


بشنو از ایمان که می گوید به آواز بلـــند


با دو زلف کافرت کایمان مبادا بی شما


عقل سلطان نهان و آسمان چون چتر او


تاج و تخت و چتر این سلطان مبادا بی شما


عشق را دیدم میان عاشقان ساقی شده


جان ما را دیدن ایشان مبادا بی شما


جان های مرده را ای چون دم عیسی شما


ملک مصر و یوسف کنعان مبادا بی شما


چون به نقد عشق شمس الدین تبریزی خوشم


رخ چو زر کردم بگفتم کان مبادا بی شما.


Qar (برف): ممد آراز

Qar


برف:


Uzaqdan baxıram ağappağ təmiz

Yaxına gəlirəm qurd düşüp qara

Yadıma düşürki bəzən hissimiz

Nə qədər aldanır bu ağlıqlara


از دور نگاه می کنم، سفید و تمیز

نزدیک که می آیم، برف کرمو شده است

به یادم می آید که گاهی احساس مان

چقدر فریب این سپیدی ها را می خورَد


Qayğılar görürük börüncək kimi

Tikandan astarı ipəkdən üzü

Vədələrdə gördük kəpənək kimi

Aldanan uşağa döndərir bizi


آزارها می بینیم به سان حشرات زهرآلود

روی حریری دارند و آستر(باطن) خارآلود

چه وعده هایی دیدیم به سان پروانه قشنگ

ما را تبدیل به کودکی فریب خورده می کند


Uzaqdan baxıram ağappağ qəşəng

Yaxına gəlirəm qar kif atıbdır

Qəlbim inciməsin gözümdən gərək

Qəlbimdə gözümü çox aldadıbdır


از دور نگاه می کنم، سفید و قشنگ

نزدیک که می آیم، برف کثیف شده است

قلبم نباید از چشمانم ناراحت شود

چرا که قلبم نیز چشمانم را بسی فریب داده است.


Məmməd. Araz


افق روشن: احمد شاملو



روزی ما دوباره کبوترهای مان را پیدا خواهیم کرد


و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت


روزی که کم ترین سرود بوسه است


و هر انسان  برای هر انسان برادری ست


روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند


قفل افسانه ای ست و قلب


برای زندگی بس است!


روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است


تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی


روزی که آهنگ هر حرف، زندگی ست


تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم.


روزی که هر لب ترانه ای ست


تا کم ترین سرود بوسه باشد


روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی


و مهربانی با زیبایی یکسان شود.


روزی که ما دوباره برای کبوترهای مان دانه بریزیم


و من آن روز را انتظار می کشم


حتی روزی که دیگر نباشم.