درد ما را در جهان درمان مبادا بی شما
مرگ بادا بی شما و جان مبادا بی شما
سینه های عاشقان جز از شما روشن مباد
گلبن جان های ما خندان مبادا بی شما
بشنو از ایمان که می گوید به آواز بلـــند
با دو زلف کافرت کایمان مبادا بی شما
عقل سلطان نهان و آسمان چون چتر او
تاج و تخت و چتر این سلطان مبادا بی شما
عشق را دیدم میان عاشقان ساقی شده
جان ما را دیدن ایشان مبادا بی شما
جان های مرده را ای چون دم عیسی شما
ملک مصر و یوسف کنعان مبادا بی شما
چون به نقد عشق شمس الدین تبریزی خوشم
رخ چو زر کردم بگفتم کان مبادا بی شما.
Qar
برف:
Uzaqdan baxıram ağappağ təmiz
Yaxına gəlirəm qurd düşüp qara
Yadıma düşürki bəzən hissimiz
Nə qədər aldanır bu ağlıqlara
از دور نگاه می کنم، سفید و تمیز
نزدیک که می آیم، برف کرمو شده است
به یادم می آید که گاهی احساس مان
چقدر فریب این سپیدی ها را می خورَد
Qayğılar görürük börüncək kimi
Tikandan astarı ipəkdən üzü
Vədələrdə gördük kəpənək kimi
Aldanan uşağa döndərir bizi
آزارها می بینیم به سان حشرات زهرآلود
روی حریری دارند و آستر(باطن) خارآلود
چه وعده هایی دیدیم به سان پروانه قشنگ
ما را تبدیل به کودکی فریب خورده می کند
Uzaqdan baxıram ağappağ qəşəng
Yaxına gəlirəm qar kif atıbdır
Qəlbim inciməsin gözümdən gərək
Qəlbimdə gözümü çox aldadıbdır
از دور نگاه می کنم، سفید و قشنگ
نزدیک که می آیم، برف کثیف شده است
قلبم نباید از چشمانم ناراحت شود
چرا که قلبم نیز چشمانم را بسی فریب داده است.
Məmməd. Araz
روزی ما دوباره کبوترهای مان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کم ترین سرود بوسه است
و هر انسان برای هر انسان برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ای ست و قلب
برای زندگی بس است!
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف، زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم.
روزی که هر لب ترانه ای ست
تا کم ترین سرود بوسه باشد
روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود.
روزی که ما دوباره برای کبوترهای مان دانه بریزیم
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی که دیگر نباشم.