Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

من و گنجشکای خونه: اردلان سرفراز


برای نوشتن یک شعر، انگیزه و مصداق شرط است؛ اما برای بازنویسی یک شعر به صورت امانی، شرطی لازم نیست؛ تقدیم به دوستداران اردلان سرفراز و گوگوش:




ای چراغ هر بهانه از تو روشن از تو روشن

ای که حرفای قشنگت منو آشتی داده با من


من و گنجشکای خونه دیدنت عادت مونه

به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه


باز میاییم که مثل هر روز برامون دونه بپاشی

من و گنجشکا می میریم تو اگه خونه نباشی


همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام

بس که اسم تو رو خوندم بوی تو داره نفس هام


عطر حرفای قشنگت عطر یک صحرا شقایق

تو همون شرمی که از اون سرخه گونه های عاشق


شعر من رنگ چشاته رنگ پاک بی ریایی

بهترین رنگی که دیدم رنگ زرد کهربایی


من و گنجشکای خونه دیدنت عادت مونه

به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه.



این ترانه را با صدای گوگوش شنیده ایم.


دشمن: اردلان سرفراز




من خراب دل خویشم نه خراب کس دیگر

این منم، این که گشوده ست به من تیغه ی خنجر


دشمنم نیست منم، آن که تبر می زند از خشم

تا که از ریشه بیفتم به یکی ضربه ی دیگر


این همان لحظه ی تلخ است که به صحرا بزند عقل

عشق چون جغد کشد پر سوی ویرانه ی باور


ناجوانمردترین همسفری ای من عاشق

هیچ راه سفری را نرساندی ام به آخر


هر مصیبت که شد آغاز تو مرا بردی از آن راه

تو به هر در زدی انگشت و گذشتم من از آن در


من خراب دل خویشم نه خراب کس دیگر

این منم این که گشوده ست به من تیغه ی خنجر


با تن خویش به هر زخم سپردی و گذشتی

خون من شعر شد و شعر چکید از دل دفتر


تو تن آلوده ی هر درد چه بی درد رهایی

من بی درد به درد تو فتاده ام به بستر


آه ای دشمن من، خسته از این جنگ و گریزم

هیچ شدم خسته شدم، از من ویران شده بگذر


من خراب دل خویشم نه خراب کس دیگر

این منم این که گشوده ست به من تیغه ی خنجر.



(این ترانه را با صدای زیبای ستــــار شنیده ایم.)



خالی: اردلان سرفراز



من خالی‌ از عاطفه و خشم

خالی‌ از خویشی و غربت

گیج و مبهوت بین بودن و نبودن



عشق آخرین همسفر من

مثل تو منو رها کرد

حالا دستام مونده و تنهایی‌ من



ای دریغ از من

که بی خود مثل تو گم شدم

گمشدم تو ظلمت تن



‌ای دریغ از تو

که مثل عکس عشق

هنوزم داد می زنی‌ تو آینه من



وای گریه مون هیچ خنده مون هیچ

باخته و برنده مون هیچ

تنها آغوش تو مونده غیر از اون هیچ



ای ‌ای مثل من تک و تنها

دستمو بگیر که عمر رفت

همه چی‌ تویی زمین و آسمون هیچ



در تو می‌ بینم همه  بود و نبود

بیا پر کن ‌من رو ای خورشید دل سرد

بی‌ تو می‌میرم مثل قلب چراغ

نور تو بودی کی‌ منو از تو جدا کرد.


این ترانه را با صدای ابی شنیده ایم!