Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

برادر جان: داریوش



برادر جان نمی دونی چه دل تنگم

برادر جان نمی دونی چه غمگینم

نمی دونی نمی دونی برادر جان

گرفتار کدوم طلسم و نفرینم

نمی دونی چه سخته در به در بودن

 مثل طوفان همیشه در سفر بودن

برادر جان برادر جان نمی دونی

چه تلخه وارث درد پدر بودن

 دلم تنگه برادر جان؛ برادر جان دلم تنگه

دلم تنگه از این روز های بی امید

 ازین شب گردی های خسته و مایوس

از این تکرار بیهوده دلم تنگه

همیشه یک غم و یک درد و یک کابوس

 دلم تنگه برادرجان؛  برادر جان دلم تنگه

دلم خوش نیست غمگینم برادر جان

از این تکرار بی رویا و بی لبخند

چه تنهایی غمگینی

که غیر از من همه

خوشبخت وعاشق

عاشق و خرسند

به فردا دل خوشم شاید که با فردا

طلوع خوب خوشبختی من باشه

شبو با رنج تنهایی من  سر کن

شاید  فردا روز عاشق شدن باشه

دلم تنگه برادر جان؛  برادر جان دلم تنگه.



شعر از : ایرج جنتی عطایی



تصور کن: سیاوش قمیشی




تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته


جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخت خوشبخته


جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نیست


جواب همصدایی ها پلیس ضد شورش نیست


نه بمب هسته ای داره نه بمب افکن نه خمپاره


دیگه هیچ بچه ای پاشو روی مین جا نمی ذاره


همه آزاد آزادن، همه بی درد بی دردن


تو روزنامه نمی خونی نهنگا خودکشی کردن


جهانی رو تصور کن بدون نفرت و باروت


بدون ظلم خودکامه بدون وحشت و تابوت


جهانی رو تصور کن پر از لبخند و آزادی


لبالب از گل و بوسه پر از تکرار آبادی


تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه


اگه با بردن اسمش گلو پر میشه از سُرمه


تصور کن جهانی رو که توش زندان یه افسانه س


تمام جنگای دنیا شدن مشمول آتش بس


کسی آقای عالم نیست برابر با همن مردم


دیگه سهم هر انسانه تن هر دونه ی گندم


بدون مرز و محدوده وطن یعنی همه دنیا


تصور کن تو می تونی بشی تعبیر این رویا.