Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

آخر بازی: احمد شاملو




عاشقان سرشکسته گذشتند

شرم سارِ ترانه های بی هنگام ِ خویش.

و کوچه ها

بی زمزمه ماند و صدای پا.

سربازان شکسته گذشتند

خسته بر اسبان تشریح

و لتـّـه های بی رنگ ِغروری

نگون سار بر نیزه های شان.



تو را چه سود

فخر بر فلک فروختن

هنگامی که

هر غبار ِ راه ِ لعنت شده نفرین ات می کند؟

تو را چه سود از باغ و درخت

که با یاس ها به داس سخن گفته ای.

آن جا که قدم برنهاده باشی

گیاه

از رُستن تن می زند

چرا که تو تقوای خاک و آب را

هرگز باور نداشتی.



فغان! که سرگذشت ِ ما

سرود ِ بی اعتقاد ِ سربازان ِ تو بود

که از فتح ِ قلعه ی روسبیان باز می آمدند.

باش تا نفرین ِ دوزخ از تو چه سازد

که مادران ِ سیاه پوش

- داغ داران ِ زیباترین فرزندان ِ آفتاب و باد -

هنوز از سجاده ها سر بر نگرفته اند!



ترانه های کوچک غربت

احمد شاملو




نظرات 1 + ارسال نظر
سپیده یکشنبه 12 آذر 1391 ساعت 12:53

سلام بسیار زیبا بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد