Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

به تداعی روزهای روشن یک رنگی



در هجومی سرخ

نا گزیر از ایستادن

ناگزیر از سینه سپر کردن

و قرقره ی نامی مضحک در دهان

و صفوفی در هم ریخته

از ترس خیانت

از زخم دورویی

از دشنه ای در دست رفاقت!!


آن که صدایش را می شنوی

در پشت سرت

- به هم آوازی سرودی کهنه -

پس از هجومی که تو را می بلعد

در پستوی بی نوری چپیده

و هیچ از تو در یادش نیست

جز حماقتی از تو

به نام ایستــــادن

و تصاویر مُبهمی از صفوف در هم ریخته!


نامت متولـّـد نمی شود

و مرگ شکیباست

زین پس هر بهار، بی تو

بی تو گل می روید و چمن سبز می شود.


امـــّا نامت هر گاه که بیاید

به تداعی روزهای روشن یک رنگی

یادِ ایستادن

یادِ سینه سپر کردن

 در اذهان متولـــّد می شود

باری، اگر چه بی تو بهار می آید!!


تبریز/ 1391



نظرات 3 + ارسال نظر
شهرام یکشنبه 5 آذر 1391 ساعت 08:55

جیمبو پنج‌شنبه 23 شهریور 1391 ساعت 09:41

ترکیبات شعر به نظر من عالیه. ولی متوجه منظور شاعر نشدم که از چی و کجا صحبت می کنه!

مهم، تولد یاد ایستادن و سینه سپر کردن است. حالا کجا و کی چه فرقی می کند!

سپیده سه‌شنبه 21 شهریور 1391 ساعت 14:00

شعر زیبایییست خیلی وقت بود از شعرهای خودت ننوشته بودی لطفاً بیشتر از شعرهایت استفاده کن متشکرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد