Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

هم وطن دستت را به من بده

می دانم، با این که امکان ندارد این متن را از روی صفحه ی وبلاگم بخوانی اما باز هم برای تو می نویسم، هم وطن! 

بله؛ باز هم زلزله؛ آشوب و تشویش! 

می دانم آن خانه ی کاهگلی پر از صفا فروریخته و تو اکنون آواره و سرگردان و بهت زده، شاید در چادر هلال احمر نشسته ای و گوش به زنگ شنیدن صدای هلیکوپتر یا موتور خودرویی هستی که برایت آذوقه و پوشاک می آورد. می دانم که شب ها از صدای زوزه ی گرگ ها خوابت نمی برد و هر لحظه هراس از هر چه ترسنــــاک است رهایت نمی کند. می دانم عزیزانت، نزدیک ترین کسانت در یک چشم بر هم زدن از کنارت پر کشیده اند و تو هنوز در بهت از دست دادن شان سر در گریبانی. نه تاب تحمل داری و نه قدرت فریاد. نه حال گریستن داری و نه جرأت ریختن این غم بزرگ در درونت که از درون ویرانت می کند. اما ببین! بدان و به گفته ام یقین داشته باش که ما، مردمی که از جنس خودت هستیم، اگر چه در خانه های بتونی و آجری خودیم و از بُعد مسافت شاید کیلومترها دور از تو باشیم، اما قلب مان به عشق تو می تپد. دردمان درد توست و التهاب چشم های نگرانت نگران مان می کند. ما همراه و هم رنج توایم در این ویرانی. ما هم اشک و هم زخم توایم در این آزمون. ایستگاه های خودجوش مردمی را در کنار ایستگاه های پذیرش دولتی ببین که مردم در مقابل شان صف کشیده اند و هر کس هر چه از دستش بر می آید از برایت تقدیم می کند. این جا در تبریز! کمی آن طرفتر در ارومیه و اردبیل؛ دورتر در تهران و خلاصه در جای جای این سرزمین. ما هر چه در توان داریم برایت انجام می دهیم تـــــا غم از دست دادن عزیزانت، تنها غمی باشد که به آن اندیشه می کنی. هم وطن دستت را به من بده و برخیز؛ وقت نشستن نیست!... 

و اکنــــون با توام دوست و هم وطنی که دورتر از این پریشــــانی که گریبانگیـــــر مردم آذربایجان شده است، کیلومترها دورتر نوشته ام را می خوانی. وسعت حادثه بسی فراتر از آنی است که به چشم می خورد. بیا دست به دست هم دهیم و با دستان مان پلی بسازیم برای نجات نسل انسان در این مقطع. هم وطن تو هم دستت را به من بده تا غبار آوار را از روی آذربایجان بزداییم. 

 

هم وطن تو: امیر / تبریز 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
محمود متین سه‌شنبه 31 مرداد 1391 ساعت 02:21 http://mm58matin.rzb.ir

سلام دوست عزیز
واقعا نمیدونم چی بگم
و نمیدونم چطور ناراحتیم رو بیان کنم از کیلومترها دورتر هم کاری ازم بر نمیاد دوست داشتم نزیک بودم و میرفتم اونجا و با دستای خودم کمک میکردم چون تو این چند سال انقدر وعده دروغ و دروغ شنیدیم که به مسولین اعتمادی نداریم . میخوایم خودمون مستقیم کمک کنیم . منم به نوبه خودم از این راه دور کمک کردم . لازم نیست حتما چیزی کمک کنید همین که قلب و روحتون با مردم زلزله زده باشه همین که حس کنید اونجایید خودش .......
بنی آدم اعضای یک ............................
موفق باشید

سپیده پنج‌شنبه 26 مرداد 1391 ساعت 12:31

سلام ای هم وطن همه با تواییم و دست در دست تو خواهیم داد تا خانه ات را بسازی دلم از درد تو غمناک است و واقعاً از غم حتی کلمات یاریم نمی کند تا بتوانم آنچه در مغز و دلم است برایت بگوییم فقط ما را هم درد خود و در کنار خود ببین من عرب نیستم اهل فلسطین و غزه هم نیستم من ترکم و در اهر خواهم بود نه در راهپیمایی برای غزه من برای تو در اهر خواهم بود تا کمکت کنم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد