Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

بشنو از نی: مولوی

بشنو از نی چون حکایت می کند

از جـــدایی هــــا شکایت می کند


کز نیستان تــا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تـــا بگویم شــــرح درد اشتیــــاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
بــــازجوید روزگار وصــــــل خویش

من به هـر جمعیتی نالان شــــدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم

هر کسی از ظن خود شد یار من
از دورن من نجست اســرار من


سرّ من از نـــاله ی من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستـــور نیست

آتش است این بانگ نای و نیست باد
هــــر که این آتش ندارد نیست بــــاد

آتش عشق است کانـــــدر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد

نی حریف هر که از یاری برید
پرده هایش پرده های مـا درید

همچو نی زهری و تریــاقی که دید؟
همچو نی دمساز و مشتاقی که دید؟

نی حدیث راه پر خــون می کند
قصه های عشق مجنون می کند

محرم این هوش جز بی هوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست

در غم ما روزها بیگاه شــــد
روزها با سوزها همراه شــــد

روزها گــر رفت گو:"رو باک نیست
تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست"

هرکه جز ماهی ز آبش سیــــر شد
هرکه بی روزیست روزش دیر شد

درنیابد حال پخته هیچ خــــــام
پس سخن کوتاه باید والســلام



نظرات 2 + ارسال نظر
سپیده یکشنبه 27 فروردین 1391 ساعت 13:36

متشکرم خیلی وقت بود که این شعر را نخوانده بودم خیلی چسبید .

جیمبو شنبه 26 فروردین 1391 ساعت 20:48

بشنو از نی نای نی.... بشنو از آوای نی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد