Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

رباعیات حکیم عمر خیام(2)

من بی می ِناب زیستن نتوانم 

 

بی باده کشید بار تن نتوانم 

 

من بنده ی آن دمم که ساقی گوید 

 

یک جام دگر بگیر و من نتوانم 

 

****** 

سر مست به میخانه گذر کردم دوش 

 

پیری دیدم مست و سبویی بر دوش 

 

گفتم ز خدا شرم نداری ای پیـــــر 

 

گفتا کرم از خداست رو باده بنوش 

 

****** 

.... 

 

لب بر لب ِ کوزه بُردم از غایت ِآز 

 

تازو پُرسم واسطه ی عُمر دراز 

 

لب بر لب ِمن نهاد و می گفت این راز 

 

می خور که بدین جهان نمی آیی باز 

 

****** 

ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود 

 

نی نام ز ما و نی نشان خواهد بود 

 

زین پیش نبودیم و نبُــــد هیچ خلل 

 

زین پس چو نباشیم همان خواهد بود 

 

****** 

هنگام سپیده دم خروس سحری 

 

دانی که چرا همی کند نوحه گری 

 

گویا که نمودند در آیینه ی صبح 

 

از عُمر شبی گذشت و تو بی خبری 

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
الهام هنرور یکشنبه 3 مهر 1390 ساعت 13:00 http://parvazeno.blogfa.com

سلام

با یک جنوب سروده به روزم
به خوانشم دعوتید
با احترام
الهام هنرور

جیمبو یکشنبه 3 مهر 1390 ساعت 12:32

روحش شاد. عجب شعرهایی گفته خدایی!

ماریا شنبه 2 مهر 1390 ساعت 20:34 http://bahar-sabz.mihanblog.com

اینبار هیچ شعری نمیگم چون این رباعیات بقدری زیبا هستن که هرچی بنویسم خراب میشه زیبا بود تشکر

و شعرش را هیچ صلتی نبود!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد