گل سرخ:
باغبان، پیر گریان شبیخون خورده گفت:
-" بی تو ای غنچه گل سرخ شهید
همه گل هایم گل حسرت شده اند
و نسیم، بوی بی باوری و تسلیم
بوی تن در دادن دارد!
....
...
خاک اگر خاک کرامت باشد
دهن باغ پر از فریاد است
و درخت، سرخی کینه ی گل را می سراید
با خشم
کاش؛ ای کاش باز در باغ گل سرخی بود!"
باغبان بر سر نعش گل سرخ نشست
گل سرخ، آخرین سرخ گل خون آلود
گل شهیدِ نعره ی باغستان
گل سرخ، تیرباران شده ی جوخه ی یخ
زیر رگبار زمستانی شب
خواب آزادی رویش می دید.
قلب سبز گل سرخ
با صدایی خونین در شب باغ سرود:
-"از شب سرد زمستان تا سحر
سحر سرخ بهار
فاصله فریاد است!
تا گل سرخ شدن راهی نیست
می توانی گل سرخی باشی!"
باغبان اشکش را با پر شال چهل تکه زدود.
(این شعر را با صدای داریوش و برای خسرو گلسرخی
شنیده ام.)
سلام امیر جان واقعا ممنونم که هنوز به یاد دوستات هستی.
روزی دوباره این باغ ژراز گلهای سرخ خواهد شد
روزی سینه دشت از شقایق سرخ خواهد شد
روزی افتاب طلوع خواهد کردوهیچ چشمی در پنهان اشک نخواهد ریخت
هیچ فریادی در گلو گره نخواهد خورد
نعره ی باغستان؟؟؟؟؟؟؟
از رگبار باران نباید ترسید باید در مقابل مشکلات ایستاد و دوباره به پاخیزیم تا با تجربه بیشتر و یک قدم به هدف نزدیکتر در رویش گل سرخی دیگر سهیم باشیم .