زمستـــــان:
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبانست.
کسی سر بر نیارد کرد
پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزانست.
و گر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزانست.
....
....
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون
ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاینست، پس دیگر چه داری چشم
ز ِچشم ِدوستان ِدور یا نزدیک؟!
مسیحای جوانمرد من!
ای ترسای پیر ِپیرهن چرکین!
هوا بس ناجوانمردانه سرد است... آی...
دمت گرم و سرت خوش باد!
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای!
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگِ تیپا خورده ی رنجور
منم، دشنام پستِ آفرینش، نغمه ی ناجور!
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگِ بیرنگم!
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم!
حریفا! میزبانا!
میهمان ِسال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است.
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جـــام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد؛ سحر شد؛ بامداد آمد؟
فریبت می دهد
بر آسمان این
سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این
یادگار ِسیلی ِسردِ زمستانست.
و قندیل سپهر تنگ میدان
مرده یا زنده
به تابوتِ ستبر ِنـُه توی ِمرگ اندود پنهانست
حریفا! رو چراغ باده را بفروز
شب با روز یکسانست!
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان
دست ها پنهان؛
نفس ها ابر، دل ها خسته و غمگین
درختان اسکلت های بلور آجین
زمین دلمرده، سقفِ آسمان کوتاه
غبارآلوده مهر و مــــاه
زمستانست.
مهدی اخوان ثالث(م.امید)
۱۳۳۴
میون دیوار سنگی دوتا بنجره اسیرن
دوتا خسته دوتا تنها
یک شون تو یکی شون من
دل من بی دیوار وبراز نورخداست
دلم من عاشق باران بی چتر
دلم عاشق هستی و همه ست
اگر بنجره ای در خانه است
بنجره بهانه ایست که ترا بنگرم در کوچه ی عشق
سلام.خوبین؟؟؟من زیاد خوب نیستم.
اپم.
اپ امروز با بقیه فرق میکنه.
خواهش میکنم تا اخرش بخون.
اپی که شاید شما رو هم تحت تاثیر قرار بده.منتظرم.
خواهش میکنم احساستون رو وقتی مطلبو خوندین بهم بگین.
البته فاتحه یادتون نره تو دلتون.
مرسی
سلام عزیزم به خودت متکی باش و جز خدا امید دوستی از کسی نداشته باش که بد زمانه ای شده