حادثه:
بیا ببین که مرگ هم حریف ما نمی شود
ببین که قامت من از حادثه تــا نمی شود
تو نیستی خدای من من و تو هر دو بنده ایم
فریب سروری مخور بنده خدا نمی شود
هزار تیر حادثه کمین گرفته در کمان
ولی اگر نخواهد او یکی رها نمی شود
وعده ی خوشبختی و من به خواب مانده تا ابد
گناه زنده بودنم که بی جزا نمی شود
همیشه مرگ قصه ها مرثیه ساز نیست نیست
زوال آن همه صدا که بی صدا نمی شود!
تهران/1356