Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

نمی رقصانمت چون دودی آبی رنگ...

  نمی رقصانمت چون دودی آبی رنگ...

 

  نمی گردانمت در برج ابریشم 

  نمی رقصانمت بر صحنه های عاج: 

  شب پائیـــز می لرزد به روی بستر خاکستر سیراب ابر سرد 

  سحر با لحظه های دیرمانش می کشاند انتظار صبح را در خویش...

 دو کودک بر جلوخان کدامین خانه آیا خواب آتش 

  می کندشان گرم؟ 

  سه کودک بر کدامین سنگفرش سرد؟ 

  صد کودک به نمناک کدامین کوی؟ 

 

  نمی رقصانمت چون دودی آبی رنگ 

  نمی لغزانمت بر خواب های مخمل اندیشه ئی ناچیز: 

  حباب خنده ئی بی رنگ می ترکد به شب گرئیدن پائیز 

  اگر در جویبار تنگ 

  و گر عشقی کزو امید با من نیست 

  درین تاریکی نومید ساید سر به درگاهم 

  دو کودک بر جلوخان سرائی خفته اند اکنون 

  سه کودک بر سریر سنگفرش سرد و صد کودک  

  به خاک مرده ی مرطوب. 

 

  نمی لغزانمت بر مخمل اندیشه ئی بی پای 

  نمی غلتانمت بر بستر نرم خیالی خام: 

  اگر خواب آور است آهنگ بارانی که می بارد به بام تو 

  و گر انگیزه ی عشق است رقص شعله ی آتش 

  به دیوار اتاق من 

  اگر در جویبار خرد می بندد حباب از قطره های سرد 

  و گر در کوچه می خواند به شوری عابر شبگرد 

  دو کودک بر جلوخان کدامین خانه با رویای آتش 

  می کند تن گرم؟ 

  سه کودک بر کدامین سنگفرش سرد؟ 

  و صد کودک به نمناک کدامین کوی؟ 

 

  نمی گردانمت بر پهنه های آرزوئی دور 

  نمی رقصانمت در دودناک عنبر امید: 

  میان آفتاب و شب برآورده ست دیواری ز خاکستر 

  سحر هر چند 

  دو کودک بر جلوخان سرائی مرده اند اکنون 

  سه کودک بر سریر سنگفرش سرد و صد کودک 

  به خاک مرده ی مرطوب!!! 

 

احمد شاملو: هوای تازه 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد