نمی دانم این ترانه برای چه کسی سروده شده و برای چه کسی خوانده شده!
اما من آن را به مانند سال ها پیش تقدیم یگانه یاور همیشه مومن خود می کنم.
تقدیم به تنها بهانه ی قهرهای کوچک و آشتی های بی ریا به یاد آن روزها.
تقدیم به سحرگاه عمرم: همسر عزیزم!
یـــــاور:
ای به داد من رسیده
تـُو روزای خود شکستن
ای چراغ مهربونی
تـُو شبــــای وحشت من
ای تبلور حیقیقت
تــُوی سایه های تردید
شبو از من گرفتی
تو منو دادی به خورشید
.....
قصه ی امیــــر:
بارون امشب توی ایوون
مثل آزادی تـُـو زنـــــدون
بی صفا بی تحرک
بی ریــــا بود!!
....
ادامه مطلب ...کوچه:
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم!
در نهان خانه ی جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید.
...
ادامه مطلب ...