زمانی از تاریکی می ترسیدم. زمانی از تنهایی آزرده می شدم. بعد، از تاریکی و تنهایی خوشم آمد؛ وقتی که از روشنایی و آدم ها می ترسیدم. اکنون از همه چیز می ترسم و از هیچ چیز. اکنون ترس واضحی وجودم را فراگرفته است از روشنی؛ در تاریکی!
اکنون درمی یابم که در گذشته چقدر جسور بودم:
Gençliğimi kimse bilmez
Sakallarımdan çocuk kokusu
Ağzımdan ay ışığı fışkırır benim
Çeketimi yağmurlara astığımdan beri
.Tehlikeli şiir okur, dünyaya sataşırım ben
گذشته ام را کسی نمی داند
از محاسنم بوی کودکی
از دهانم نور ماه فواره می زند
از زمانی که ژاکتم را در باران آویزان کرده ام
شعر مُهلک می خوانم؛ مزاحم دنیا می شوم من.
Güzüm baharlara
Yüzüm yağmurlara
Hüznüm dağlara küs
Gözüm sabahlara
Ömrüm topraklara
Hüznüm dağlara küs
پاییزم با بهارها
صورتم با باران ها
اندوهم با کوه ها قهر شود
چشمم با بامدادان
عمرم با خاک ها
اندوهم با کوه ها قهر شود
Geceden karanlık sebebim
Geceden mülteci kederim
Korkarım dönmez yüreğim
.Korkarım güzelim korkarım
علت تاریکی ام از شب است
کدورت پناهنده ام از شب است
می ترسم و دلم باز نمی گردد
می ترسم؛ زیبا رویم؛ می ترسم.
Beni soracaklar
Beni vuracaklar
Beni yoracaklar, yar
Beni tutacaklar
Beni yakacaklar
Bana kıyacaklar, yar
مرا خواهند پرسید
مرا خواهند زد
مرا خسته خواهند کرد، ای یار
مرا خواهند گرفت
مرا آتش خواهند زد
بر من روا خواهند دید، ای یار
Sorulur karanlık sebebim
Vurulur mülteci kederim
Korkarım dönmez yüreğim
.Korkarım güzelim korkarım
علت تاریکی ام پرسیده می شود
کدورت پناهنده ام هدف قرار می گیرد
می ترسم و دلم باز نمی گردد
می ترسم؛ زیبارویم؛ می ترسم.
Ahmet. Kaya
گفته های در لفافه، اشاره های ریز و مبهمی که در کلمه به کلمه ی این ترانه موج
می زنند مرا بر آن واداشتند که فقط به ترجمه ی کلمه به کلمه ی ترانه اکتفا کنم.
حال این شما و این واژه های درگیر و معنی داری که در هم و مغشوش می نمایند؛ اما کاملا" معنی دار و با نکته سنجی زیاد در کنار هم قرار گرفته اند:
İtten aç yılandan çıplak
Gelip durmuşsam kapına
?Varmi ki doymazlığım
گرسنه تر از سگ، عریان تر از مار
اگر آمده و بر درگاهت ایستاده ام
آیا دلیل بر سیری ناپذیری ام نیست؟
Oturulmuş yazıcılar fermanımı yazar
Ne olur gel, etme gel, ay karanlık
Maviye, maviye, maviye çalar gözlerin
.Maviye, maviye, maviye çalar gözlerin
نویسنده ها(چاپگرها) ی ساکن حکمم را(حکم اعدامم را) می نویسند
چه می شود بیا؛ نکن؛ بیا؛ ای تاریکی
به آبی، به آبی، به آبی می زند چشمانت
به آبی، به آبی، به آبی می زند چشمانت.
Dört yanım puşt zulası
Dost yüzlü dost gülücüklü
Cigaramdan yanar anlım anlımı öperler
Suskun hayınci yansı
چهارسویم انبوهی از حماقت کارها
با سیمای دوستانه، با تبسم های دوستانه
سیگارم را روشن می کنند، بر پیشانی ام بوسه می زنند
انعکاس گران خیانت پیشه ی خاموش!
Neyleyim gecede ölesim tutmuş
Etme gel, ne olur gel, ay karanlık
Yapma gel, ne olur gel
Ne olur gel ay karanlık
چه کنم که شبانگاه هم مُردن گرفته است
نکن؛ بیا؛ چه می شود بیا؛ ای تاریکی
نکن بیا؛ چه می شود بیا
چه می شود بیا ای تاریکی
Maviye, maviye, maviye çalar gözlerin
.Maviye, maviye, maviye çalar güzlerin
به آبی، به آبی، به آبی می زند چشمانت
به آبی، به آبی، به آبی می زند چشمانت.
Ahmet. Kaya