:Geçmiyor Günler
روزها نمی گذرند:
Burda çiçekler açmıyor
Kuşlar süzülüp uçmuyor
Yıldızlar ışık saçmıyor
Geçmiyor günler geçmiyor
این جا گل ها باز نمی شوند
پرندگان روان نمی شوند و به پرواز درنمی آیند
ستارگان نوری نمی پراکنند؛ نمی گذرند روزها؛ نمی گذرند
....
....
Avluda volta vururum
Kah düşünür otururum
Türlü hayaller görürüm
Geçmiyor günler geçmiyor
در حیاط پشتی( مخصوص زندان) کاری می کنم
گاهی می اندیشم و می نشینم
خیال های متنوع می بینم؛ نمی گذرند روزها؛ نمی گذرند
Dışarda mevsim baharmış
Gezip dolaşanlar varmış
Günler su gibi akarmış
Geçmiyor günler geçmiyor
در بیرون، فصل، هنگام بهار است
کسانی هستند که گردش می کنند و می گردند
روزها چون آب در جریان هستند؛ نمی گذرند روزها؛ نمی گذرند
Gönülde eski sevdalar
Gözümde dereler bağlar
Aynadan hayalin ağlar
Geçmiyor günler geçmiyor
در درونم عشق های گذشته
در چشمانم دره ها و باغ ها(تصویری از آن ها)
خیالت از آیینه می گرید؛ نمی گذرند روزها؛ نمی گذرند
Yanımda yatan yabancı
Her söz zehir gibi acı
Bütün dertlerin en gücü
Geçmiyor günler geçmiyor
بیگانه ای ست آن که در کنارم خوابیده است
هر سخنی چون زهری تلخ می آید
سخت ترین تمامی دردها؛ نمی گذرند روزها؛ نمی گذرند
Dışarda mevsim baharmış
Gezip dolaşanlar varmış
Günler su gibi akarmış
Geçmiyor günler geçmiyor
در بیرون، فصل، هنگام بهار است
کسانی هستند که گردش می کنند و می گردند
روزها چون آب در جریان هستند؛ نمی گذرند روزها؛ نمی گذرند
Söz: Sebahattin. Ali
Müzik: Ahmet. Kaya
راستی که روزها نمی گذرند!