خطابه ی تدفین:
غافلان
هم سازند
تنها توفان
کودکان ناهمگون می زاید.
هم ساز
سایه سانانند....
....
محتاط در مرزهای آفتاب.
در هیأت زندگان
مرده گانند.
وینان دل به دریا افگنان اند
به پای دارنده ی آتش ها.
زندگانی دوشادوش ِ مرگ
پیشاپیش ِ مرگ
هماره زنده از آن سپس که با مرگ
و همواره بدان نام
که زیسته بودند.
که تباهی از درگاه بلند خاطره شان
شرمسار و سرافکنده می گذرد.
کاشفان ِ چشمه
کاشفان ِ فروتن ِ شوکران
جوینده گان شادی
در مِجری ِ آتش فشان ها
شعبده بازان ِ لبخند
در شبکلاهِ درد
با جاپایی ژرف تر از شادی
در گذرگاهِ پرنده گان.
در برابر ِ تندر می ایستند
خانه روشن می کنند
و می میرند.
احمد شاملو/ اردیبهشت 1354