Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

شاهد قدسی: حافظ





ای شاهد قدسی که کشد بنــــد نقابت

وی مرغ بهشتی که دهد دانه و آبت


خوابم بشد از دیده درین فکر جگرســوز

کآغوش که شد منزل آسایش و خوابت


درویش نمی پرسی و ترسم که نباشد

اندیشه ی آمرزش و پروای ثوابت


راه دل عشــّـاق زد آن چشم خمارین

پیداست ازین شیوه که مستست شرابت


تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت

تــــا باز چه تدبیــــر کند رای صوابت


هر ناله و فریاد که کردم نشنیــــدی

پیداست نگارا که بلنـــــدست جنابت


دور است سر آب ازین بادیه هش دار

تا غــــــول بیابـــــان نفریبد به سرابت


تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل

باری به غلط صرف شد ایــّـام شبابت


ای قصر دل افروز که منزلگه اُنسی

یارب مکنــــــاد آفت ایـــّـــام خرابت


حافظ نه غلامیست که از خواجه گریزد

لطفی کن و بازآ که خرابم ز عتابت