Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

Alkaya(شعر و ترانه/ ترجمه ترانه های ترکی)

پرواز را به خاطر بسپار....

آتش در نیستان: مولانا



یک شب آتش در نیستانی فتـــــــــــاد
سوخت چون اشکی که بر جانی فتاد

شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نیی شمع مزار خویش شد

نی به آتش گفت: کاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟

گفت آتش: بی سبب نفروختم
دعوی بی معنی ات را سوختم

زانکه می گفتی نیم با صد نمود
هم چنان در بند خود بودی که بود

مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است.

(این شعر گهربار را با صدای استاد شهرام ناظری شنیده ایم)


نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی چهارشنبه 21 آبان 1393 ساعت 23:04

در این ماه(آبان) اصلا ترانه ترکیه ای رو وبلاگ نگذاشتید!

درسته.چشم!

سپیده شنبه 17 آبان 1393 ساعت 11:38

سلام شعر وآهنگ زیبا یست من خیلی این آهنگ را دوست دارم و خاطره دارم .
در ضمن تشکر جداگانه از شما دارم به خاطر اینکه این مدت کنارم بودی و بسیار کمکم کردی ازت بسیار بسیار متشکرم . دوستت دارم خیلی زیاد از اینکه تنها م نگذاشتی متشکرم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد